خب .... خاطره ی ما از اونجایی شروع میشه که ......

سه شنبه به دوستم اس دادم ببينم دانشگاه ثبت نام كرده يا نه .. گفت نه .. گفتم

خوب بيا امروز با هم بريم ثبت نام ... گفت ثبت نام من فرداست

گفتم :نه طبق فاميليت امروز بايد بري ثبت نام ...

گفتش دانشگاه ما طبق روزانه و شبانس منم فردا بايد برم ...

گفتم باشه از دانشگاه من خبر نداري ؟؟؟

گفت چرا ديگه تو بايد ديروز ثبت نام

كرده باشي راستي ثبت ن ا م ك ر .....

منو ميگي انگار يه پارچ .. نه نه يه بشكه آب سرد ريختن رو سرم ...!!!

خشكم زده بود ... يه سال زحمت .. يه سال درس نخوندن ولي حرص خوردن

۱ سال اين ور و اون ور نرفتن .. اين شد ؟؟؟ وقت ثبت نام تموم شد ؟؟؟ .... يهو ديدم

يكي داره صدام ميكنه دوستم بود كه هي داشت ميگفت : هانیه ..... هانیه ....

كجايي پس ؟ چرا جواب نميدي ؟؟ ثبت نام كردي يا نه ؟؟

آب دهنمو به زحمت قورت دادم و گفتم .. ...نه ............

پرسيد : چي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نرفتي ثبت نام ؟؟؟؟ خوب اشكالي نداره امروز برو شايد

قبول كنن ..

گفتم باشه .. مداركش همونه يا چيزاي ديگه هم ميخواد ( در حالي كه بهت زده بودم

گفتما )

مداركو واسم خوند ....

اين دفعه ديگه انگار پريدم تو استخر اونم با آب صفر درجه ....!!!!!!

چون مداركمم نداشتم يه چيزاي ديگه اضافه شده بود كه من خبر نداشتم ... واي

حالا چي كار كنم ؟؟؟

بازم داشت اونور خط صدام ميزد .. گفتم خوب بيا بريم مداركو بگيريم واسه تو آمادس ؟؟

گفت يكيش نه مياي بريم بگيريم ... (ساعت 9:15 بود )

گفتم باشه . بايد ميرفتيم اداره پست و تاييديه مدرك پيشو ميگرفتيم ....

گفت : ميگن اداره پست خيلي شلوغه ... گفتم : ديگه چي كار كنيم بايد بريم .

قرارمون شد ساعت 10:30 كه من فكرشم نميكردم با اين ترافيك بتونم تا اون ساعت

برسم پست مركزي ....

مامان محترم كه اينطور وقتا بنده رو تهنا نميذاره لطف كرد و من رو رسوند سر قرارم

با مينا (همون دوستم دیه .!!).... وقتي به 500 متري پست مركزي رسيدم انگار بمب

آدم منفجر شده بود ... به اندازه ي موهاي سرم آدم اونجا بود از همه جاي شهر

جنوب شمال شرق و غرب ريخته بودن اونجا .....

ملت كاراشونو گذاشته بودن واسه وقتي كه من بيچاره ديرم شده بود .. اي خدا چي

كار كنم حالا ؟؟؟

ديدم مينا خانوم هم تشريفشونو آوردن

با هم رفتيم تو .................. غلغله بودا ..... ! يه چي ميگم يه چي ميشنوي ... !!!

بايد از يه جا 2 تا فرم بر ميداشتيم منم كه اينجور جاها خيلي اشتباه ميكنم تو پر

كردن فرم از هر مدلش 3 تا بر داشتم ...

اومديم يه گوشه واسه پر كردن فرما ... حالا مام كه تا حالا دانشگا نرفتيم ... از مون

اطلاعات دانشگامونو ميخواست ...

شروع كردم فرم اول رو پر كردن ..... ا اشتباه شد .. فرم دوم .... ا بازم اشتباه نوشتم ...

بابا آخه هر كي ميومد يه چي ميگفت ... يكي ميگفت معدل ديپلم رو ميخواد يكي

ميگفت نه معدل پيش رو ميخواد ...

3 تا فرمم تموم شد .. گفتم مينا تو چي كار كردي من فرمام تموم شد برم باز

بردارم ... همه رو اشتباه نوشتم ... به مدت 2 دقيقه تو چشام زل زد !!.... بعد گفت :

چي كار كردي مگه ؟؟؟ هانیه چي نوشتي ؟؟؟ من هنوز فرم اولو ننوشتم .... ...

هر چقدر من هول بودم و تند تند مينوشتم اون با خونسردي تموم فرمارو پر ميكرد ...

آخه جالب اينجا بود هر دومونم اشتبا مينوشتيم ...

خلاصه ... پر كردن فرما تموم شد ... ولي بنده بايد يكم پول به حساب دانشگاه

نسبتا محترم براي صدور كارت دانشجويي واريز ميكردم ... حالا ساعت چنده ؟؟؟ بله

ساعت ۱۱و نصفه و من فقط تا ساعت 12 مهلت واسه ثبت نام دارم ....

رو كردم به مادر محترم و با راحتي .. شايد هم با كمي ناراحتي و تشويش در ميان

چهره ي مبارك گفتم : قبض واريز پول ... اونو چي كارش كنم الانم بانكا شلوغه اي

واي ...نميرسم

بازم از اونجايي كه مامان جون هميشه و همه جا در كنار دخترك عزيزشه گفت .. بابا

واريزش كرده تو مدتي كه تو فرما رو خط خطي ميكردي ... !!!

نميدوني انگار دنيا رو بهم دادن ... خوش و خرم از اينكه مداركم تكميل شده رفتيم

كه قبض رو از بابا بگيريم و بريم واسه ثبت نام ...

و ميناي بيچاره رو در جاده پر تلاطم پر كردن فرم تنها گذاشتيم ..

قبض رو از پدر جان دريافت كرديم ... به سوي دانشگاه به راه افتاديم .. و هم اكنون

ساعت 10دقيقه مونده بود به 12 .............

سر راه تو جاده علم و دانش !! ( كه همون مسير دانشگاه بود ) مداركو چك ميكردم

كه جاده علم و دانش با تموم درختاش آوار شد رو سرم .... چون مداركم كامل نبود و

كارنامه كنكورمو يادم رفت تو خونه پرينتشو بگيرم .. !!!

باز دوباره با تشويشي ميان ابروان گفتم : مامان مداركم كامل نيست ... مامان در

حين رانندگي شوكي بس ناگوار بهش وارد شد كه اي واي مگه چي كم داره ؟؟؟؟

گفتم بپيچ بريم سمت يه كافي نت ... كه پرينت بگيرم از كارنامم . ...

حالا تا اینجا رو داشته باشید .... بقیشو بعدا واستون تعریف میکنم